آقای ضرغامی! «یک خانواده محترم» صدای بیبیسی را هم در آورد!
جالب آنه بیبیسی هم به شعارزدگی و سیاهنمایی فیلمهایی چون یک خانوادهی محترم اعتراض کرده است. حال باید از آقای ضرغامی و مسئولین تراز اول رسانهی ملی که این فیلم و فیلمهایی نظیر این با بودجههای کلان آن سازمان ساخته میشوند پرسید آیا بهراستی فهم اینکه چنین فیلمهایی به دنبال چه اهدافی هستند تا بدین حد سخت است؟
گروه فرهنگی ـ سیدمجتبی نعیمی: یکی از گونههای سینمای ایران، سینمای وابسته به جریان روشنفکری غربیست که در بدنهی تولید سینما دارای اعضایی بوده و هر سال، چندین فیلم تولید میکند. اینگونه از سینما، همواره سعی کرده تا دست بر روی نقاط منفی موجود در جامعه یا نظام سیاسی فعلی ایران گذاشته و با بزرگنمایی آنها، شرایط کلی ایران را سیاه و نامطلوب جلوه دهد. به نحوی که گویی هیچ نقطهی مثبتی در زندگی مردم ایران وجود ندارد و همهی مردم در اوضاعی اسفبار زندگی کرده و منتظر معجزهای هستند تا از این دام بلا برهند.
به گزارش بولتن نیوز، متأسفانه اینگونه از سینما، در سالهای بعد از انقلاب توسط مدیران سینمایی کشور مورد حمایت قرار گرفته و چه بودجهها و امکاناتی که از بیتالمال به آنها تخصیص نداده تا علیه جمهوری اسلامی و مردم ایران فیلم بسازند. نمونهی این فیلم را میتوان "یک خانوادهی محترم" دانست که با بودجه و حمایت رسانهی ملی و سیما فیلم ساخته شد. فیلمی که بنابر نظر بینندگان آن، بیسابقهترین فیلم در توهین به همهی ارزشهای انقلابی و اجتماعی مردم این سرزمین است.
فیلمهای سینمای روشنفکری هرچقدر در ایران مورد بیتوجهی مخاطب قرار گرفته، (البته اگر روی موج جوسازیهای سازمانها و نهادهای فرهنگی و هنری شنا نکنند، مثل اوضاع این روزهای فیلم "پذیرایی ساده") همواره در خارج از کشور منتظرانی داشته که در جشنوارههای مختلف نشسته و منتظرند تا یکی از این آثار چهره بنمایاند. تا بعد از دیدن و شنیدن کلی بد و بیراه به مردم ایران و ارزشهایشان، چند جایزهی مثلاً هنری به کارگردان و عوامل تولید آنها بدهند و از آن فیلم چماقی بسازند بر سر فرهنگ و سیاست این مرز و بوم.
بدبختانه بعضیها به این جوایز خارجی نگاهی از سر تخصص و هنرمندی داشته و معتقدند که ملاک ارزیابی فیلمها در جشنوارههای خارجی، نه ملاکهای سیاسی (و بیشتر فحش دادن) که توجه به نکات و ابداعات هنریست. هرچقدر هم جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی فریاد میزد که این جوایز ارزش هنری و فرهنگی نداشته و تنها روی موج مسائل و ملاحظات سیاسی سوار میشوند، گوش این حضرات بدهکار نبود که نبود. اما بالاخره آفتاب آمد دلیل آفتاب.
در همین هفته بود که بیبیسی فارسی در مقالهای به بررسی انتخاب فیلمهای ایرانی در جشنوارههای خارجی پرداخت و همان چیزهایی را گفت که سالهاست بزرگان ما میگویند. جالب آنه بیبیسی هم به شعارزدگی و سیاهنمایی فیلمهایی چون یک خانوادهی محترم اعتراض کرده است. حال باید از آقای ضرغامی و مسئولین تراز اول رسانهی ملی که این فیلم و فیلمهایی نظیر این با بودجههای کلان آن سازمان ساخته میشوند پرسید آیا بهراستی فهم اینکه چنین فیلمهایی به دنبال چه اهدافی هستند تا بدین حد سخت است؟ آیا سازمان عریض و طویلی چون رسانهی ملی به اندازهی بیبیسی فارسی هم قدرت تجریه و تحلیل مسائل را ندارد؟
در ادامه به بخشهای مهم این نوشته اشاره کرده و قضاوت را برعهدهی خودتان میگذاریم. هرچند شما خیلی پیشتر به این نکات رسیده و خود را مخاطب معتقد آثار سینمای روشنفکری قرار ندادهاید. اما امیدواریم مسئولین سینمایی ما هم به این درک برسند و نگاهشان را به این گونهی سینمای ایران تغییر دهند:
«هرچند که روند انتخاب فیلمها برای جشنواره های خارجی از سالها قبل نظر مخالف سینماگران حامی جمهوری اسلامی را برمیانگیخت، اما به نظر میرسد پس از وقایع اعتراضی سال 88 ایران، انتخاب آثار ایرانی شرکت کننده در جشنوارههای خارجی بیش از پیش سیاسی و شعارزده شده است.
در هر سه این فیلمها (شرایط، یک خانوادهی محترم و به امید دیدار) بخشی از مشکلات جامعه ایرانی به تصویر کشیده شده بدون اینکه به لایههای زیرین و چگونگی و چرایی وقایع توجه شود. هر سه فیلم بر این اصل بنا شدهاند که صرفا تصویرگر مشکلات ایران باشند و نه تحلیلگر اتفاقات.
در هر سه فیلم در نهایت سرنوشت داستان و شخصیتها به دست بسیجیان و نیروهای اطلاعاتی رقم میخورد. در دو فیلم یک خانواده محترم و شرایط، بسیجیان از شخصیتهای اصلی داستان نیز هستند. شکی نیست که این شبکه مخوف اطلاعاتی و امنیتی برای تماشاگران خارجی جذاب هستند.
نکته آزار دهنده در هر سه این فیلمها ... حجم بزرگی از اطلاعات و نشان دادن زیاد ناهنجاریهای اجتماعی در یک اثر است.
گویا برای جشنوارههای خارجی شخصیتپردازی چندان اهمیتی ندارد. در هر سه فیلم با نسبتهای کم یا زیاد، شخصیتها آنچنان که باید و شاید پرداخت نشدهاند و در سطح کلیشه ماندهاند. آدمها همان بودند که هستند و عموما خارج از کلیشههای مرسوم حرکتی نمیکنند و متحول نمیشوند.
هر سه فیلمساز راهی را که برای تاثیرگذاری در مخاطب (ایرانی و غربی) انتخاب کردهاند، اغراق در نابسامانیها بوده است. ... آیا به راستی خارج از سیاست و فضای بسته اجتماعی، مردم ما کاملا با هم اینگونهاند؟ آیا این تمام واقعیت است؟»